سام سام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

پسر یکی یه دونه ی ما

شب های ماه رمضان و عید فطر

ماه رمضان بابایی بعد از افطار دیگه مغازه نمی رفت واسه همین شب ها وقت بیشتری داشتیم بعضی شب ها هم میرفتیم پارک تا تو بازی کنی. این عکسهای پارک ملت هستش یه قسمتی مخصوص آب بازی بچه ها درست کردن خیلی خوبه. وقتی رفتی آب بازی کنی خیس خیس شده بودی می ترسیدیم سرما بخوری ولی هر کاری می کردیم بیرون نمیومدی به زور بغلت کردم و آوردم و لباساتو عوض کردیم.طفلکی شادی با همون لباسای خیس تا خونه اومد خیلی سردش شده بود. وقتی فواره ها خیلی بالا می رفتن بچه ها جیغ میزدن تو هم میترسیدی سریع میرفتی بغل شادی جون. روز عید فطر خیلی خوش گذشت.آقاجون همه رو واسه نهار برد طرقبه، بعد از نهار هم تو و بابا و من با شادی و علیرضا و فاطمه ...
26 مرداد 1392

برفی کوچولوی خوشگل

برفی اسم خرگوشمون بود که تو هم خیلی دوسش داشتی عزیزم. از اونجایی که تو به حیوونا علاقه داری تصمیم گرفته بودم که واست یه خرگوش بخرم که باباجون زحمت کشیدن و واست خریدن. تو هم خیلی دوسش داشتی و باهاش بازی می کردی ولی بعدا دیدیم این خانم خرگوشه خیلی حیاطو کثیف میکنه و گل ها رو هم خراب میکنه از طرفی هم ترسیدیم واسه تو ضرر داشته باشه واسه همین دیگه باباجون بردن دادن به یکی از دوستاشون. ...
26 مرداد 1392

توپ بازی

خوشگل مامان الهی قربونت بشم که اینقدر توپ دوست داری.از جلوی سوپر مارکت نمیتونیم رد شیم آخه همش میگی توپ توپ.اگه هم بخوایم بریم خرید کنیم  تا واسه تو هم توپ نخریدیم ولمون نمی کنی.انقدر از سوپر نزدیک خونمون نوپ خریدی که دیگه معروف شدی وقتی میریم مغازش بهت میگه تو بازم هوس نوپ کردی!!!!؟؟؟ اینم چند تا از توپ هات، بقیه توپ ها هم در کاراژ یا حموم هستن آخه اونجا هم میری توپ بازی میکنی. هر جا یه گردی میبینی میگی توپ و اصرار میکنی که بدیم بهت.مثل حباب لامپ حموم یا مثل نخ های گرد فرش تولدت.وقتی میری اتاقت گریه میکنی که اینا رو بدم بهت هرچه قدر هم بهت میگم اینا توپ نیستن قبول نمیکنی. از استخر توپ هم نمیشه تو رو بیرون آورد. ...
12 مرداد 1392
1